حرفهای مامانی با دختر عزیزش آوینا
سلام آوینای عزیزم. چطوری مامانی ؟ خوبی دختر گلم؟
امروز که مامانی داره این مطالب را برات می نویسه شنبه 92/10/14 است و امروز دقیقا 70 روزه شدی.
شاید باورت نشه که تو تمام این هفتاد روز از دست تو کوچولوی شیطون و ناز مامانی وقت نکرده برات
مطلبی تو وبلاگت بنویسه. البته تو این مدت بابایی وبلاگت رو به روز رسانی کرده و مطالبی رو برات تو
وبلاگ گذاشته که گاهی مامانی هم کمکش می کرد . آوینا جونم اگه بدونی مامانی چقدر دوستت داره.
الان دیگه تو نسبت به روزهای اول خیلی بزرگتر شدی و عکس العمل هات هم بیشتر شده . مثلا به
وسایل رنگی نگاه میکنی و وقتی اونها را حرکت می دیم ، با چشمات اونها رو دنبال می کنی.
اسباب بازی هایی که موزیکال هستند، نور دارند و اسباب بازی های رنگی را دوست داری و نسبت به
اونها واکنش نشون می دی. طی روز هم مامانی باهات بازی می کنه و سعی می کنه کارها ی جدید
یادت بده . دختر گلم اگه بدونی صبحها که از خواب بیدار میشی و می خندی چقدر خند ه ات شیرین و
قشنگه و مامانی انقدر از خندیدن قشنگت لذت می بره که انگار دنیا رو بهش می دن.کلا اینکه کلی
خوشگل و با نمک شدی و هر روز از روز قبل دلنشین تر می شی. دوستت دارم دخترم . امیدوارم همیشه
سلامت باشی گلکم.