آویناآوینا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

آوینا ، دردونه مامان و بابا

تولد یک سالگی آوینا

1393/8/4 23:58
نویسنده : بابایی
552 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیرم . سلام قشنگم . سلام مهربونم. سلام آوینا جونم.

دختر گلم که به اندازه همه دنیا دوستت دارم حالا دیگه تو یک ساله شدی. باورش سخته که این قدر زود یک سال از به دنیا اومدنت گذشته. اگرچه برای ما سختی هایی هم داشته مخصوصا ماههای اول که تو خیلی کوچولو و ضعیف بودی و خوشت هم نمی اومد که شبها بخوابی و ما مجبور بودیم شب تا صبح بیدار باشیم و ازت مراقبت کنیم. ولی هرچی بود لطف و شیرینیهاش بیشتر از سختی هاش بود آخه ما خیلی دوستت داریم.

الان چند وقتیه که خیلی شیرین و بانمک شدی. تازه خیلی هم با محبتی. وقتی به مامانی محبت می کنی (مثلا صورت قشنگت رو به صورت مامانی می چسبونی تا بوسش کنی  و یا اینکه با دستهای کوچولو و مهربونت صورت مامانی رو نوازش میکنی یا به قول خودت نازی میکنی) انگار همه دنیا رو به مامانی میدن و همه خستگی ها ی مامانی از بین میره. راستی چند کلمه هم حرف می زنی و گاهی هم می بینیم که  کلمه های جدید دیگه ای هم یاد گرفتی که ما خیلی ذوق میکنیم.

آوینای قشنگم همونطور که میدونی چهارم آبان ماه سالروز تولدته( سالگرد همون روزی که خدای مهربون به ما یه نعمت بزرگ یعنی تو دختر خشگل رو داد) .راستی برای تولد یک سالگیت یک کیک خوشگل به شکل هاپو هم برات خریدیم.امیدوارم همیشه سلامت وخوشحال باشی دختر گلم.

                                                                                                          مامانی

این هم یه عکس از کیک تولد یک سالگیت.

تولد آوینا

****************************************************************

سلام دختر گلم

حالا دیگه یک ساله شدی.

دیگه کلی بزرگ شدی. شاید باورش سخت باشه که یک سال از ان لحظه که منتظر بودیم تا خداوند بهترین هدیه اش را به ما عطا کند. هنوز آن لحظه را به یاد دارم که برای اولین بار دیدمت و چقدر ناز و با نمک بودی.

نمی دونم چطور خدا را برای این همه لطف که به ما داشته شکر کنم.

تو کوچولوی ناز و خوشگل ما که خیلی هم با نمک شدی دیگه یک ساله شدی و تونستی همه فصلها و روزها را تجربه کنی روزهای زیبای پاییز که تو کوچولوی ما به دنیا آمدی. فصل سرد زمستان که تولد بابایی هست و تو با گرمای خندهات خانه را گرم کردی. فصل تابستان که تولد مامانی  هست و مامانی با گرمای وجودش زندگی را گرم کرد و فصل بهار  

تو در حالی بزرگ شدی که هر روزت یه جور بود هر روز یک کار جدید انجام می دادی و ما کلی ذوق می کردیم و یه روزهایی ناراحت بودی و خیلی از روزها خوشحال بودی . وقتی که تو میخندی ما را از ته دل شاد می کردی و وقتی گریه می کردی انگار بزرگترین غم دنیا را داشتیم.

تازه برنامه هایی دیگه ایی هم واسه تولدت داشتیم که چون دختر خوبی بودی انجام ندادیم . در پست برنامه های جالب مامان و بابا برای تولدت میتونی برنامه هامون را ببیبنی.

به امید تولد 120 سالگیت.

بابایی 

تولدت مبارک

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان یاسی
5 آبان 93 0:00
تولد گل دخملی مبارک باشه